نقاب
نويسندگان
لینک دوستان





وبلاگهايتان را براي معرفي به آدرس www.koocheyew.com بنويسد. کوچه w بخشي از صفحه جوان است که به معرفي سايت ها و وبلاگ هاي شما اختصاص دارد.

از ميان وبلاگ هاي ارسالي مطالبي از آدرس www.yasna.persianblog.com برايتان انتخاب کرديم که براي شروع کوچه w جالب مي رسد. باهم مي خوانيم : اين داستان درباره کوهنوردي است که که مي خواست بلندترين قله را فتح کند به تنهايي ...او شروع به بالا رفتن کرد، اما ديروقت بود و به جاي چادرزدن به بالا رفتن ادامه داد. تا هوا تاريک تاريک شد. سياهي شب بر کوهها سايه افکنده بود و کوهنورد قادر به ديدن هيچ چيز نبود. همه جا تاريک بود ماه پشت ابر بود و او چيزي نمي ديد. در چند قدمي قله پايش لغزيد و پرتاب شد. در حال سقوط فقط نقطه هايي سياهي مي ديد و به طرز وحشتناکي در جاذبه زمين فرو مي رفت... ناگهان درست در لحظه اي که مرگ را در نزديکي خود مي ديد حس کرد طناب دور کمرش او را به شدت مي کشد. ميات آسمان و زمين معلق بود... فقط طناب او را نگه داشته بود. فرياد زد:

خدايا... کمکم کن...

ناگهان صدايي شنيد: از من چه مي خواهي؟

نجاتم بده

يقين داري که مي توانم نجاتت دهم؟

بله باور دارم.

پس طناب را قطع کن!

مرد به فکر فرو رفت... و بعد طناب را تمام قدرت چسبيد.

فرداي آن روز گروه نجات گزارش دادند جسد يخ زده کوهنوردي پيدا شده... در حالي که از طنابي آويزان با دستهايي که محکم طناب را چسبيده بود فقط چند قدم تا زمين...

درباره تقدير خدا شک نکنيم هيچگاه نگوييم ما را رها کرده، مي دانيد او هميشه با دست راستش ما را در آغوش گرفته.

  تنهايم نگذار

از بس که تمام وجودم پر از من شده احساس تنهايي مي کنم، خالي تر از هميشه ام و از هميشه دورتر و غريبه تر با تو. خودم را لب پرتگاه مي بينم که سياهي اعماقش وصف نشدني است.

من زماني پر از غرور زيبا بودم و پر از حس اشرف مخلوقات بودن و حال پر از غرور نا زيبا و خاليم از تو و اين معني لعنتي تمام وجودم را گرفته.

تنها يک تلنگر به آهستگي تنگر يک نسيم هوس انگيز کافي است تا مرا به اعماق دره افکند. تو را نمي بينم، دست ياري تو را، عشق پر قدرتت را... نمي بينم. در گود خانه چشمم، چشمي براي ديدن ندارم. تنها دو شيشه رنگي بي شک، بي احساس و من پشت کردم به افق زيباي نارنجي ات و سرم پايين است، نه به سمت آسمان نيلگونت و قلبم را جستوجو مي کنم، ته اين دره...

آه خدايا به کمکم بيا، تا خودم را پيدا کنم، بگذار در چشمان شيشه ايم. بي احساسم اشکي نشيند، صدايم کن با مهرباني همان مهربانب زبان زدت. بگذار بشنوم آن صداي آسماني را...ياريم کن...من تنهايم...

تاريخ را تمام کنيم

هر وقت به هدف نزديک شديم، جا زديم يا ترسيديم يا فکر کرديم تمام شد و غافل شديم. عطر پيروزي سرمستمان کرد و... غافل شديم. تنبلب تاريخيمان گريبانمان را گرفت و غافل شديم. همديگر را هم به فراموشي و خاموشي تشويق کرديم و نتيجه آن شد که نمي خواستيم و بعد بدون فکر کردن تقصير را به گردن همه کس و همه چيز انداختيم جز خودمان، بي تفاوتي مان و تنبلي مان. ما تاوان فکر نکردن و بي تفاوتي پدرانمان را پس مي دهيم و به خاطر همين سالهاست به دنبال دموکراسي مي دويم، براي يک بار تاريخ را تمام کنيم.

مطالب بعدي، از وبلاگ www.memarkochooloo.blogfa.com انتخاب شده است. مطلب اول اين وبلاگ، نوشته اي است از« رابرت.ن.تست » که نويسنده معمار کوچولو آن را به سفارش خواهرش در وبلاگ خود گذاشته است، مي خوانيم :

فراموشم نکن

روزي خواهد رسيد که جسم من روي ملافه سفيدي بر روي تختخوابي در بيمارستان قرار خواهد گرفت که بارها با افراد زنده و مرده اشغال شده است. در چنين لحظه بخصوصي دکتر اعلام خواهد کرد که مغز من از کار افتاده است و با تمام کوشش ها و اقدامات، زندگي من متوقف شده است.

وقتي اين اتفاق مي افتد، سعي نکن با داروها و دستگاههاي پزشکي جسمم را نگه داري. همچنين مرا مرده به حساب نياور در قيد حيات محسوب کن و بگذار اعضاي بدن من به زندگي کامل ديگران کمک کند. چشمانم را به کسي بده که هيچگاه نور خورشيد را نديده است. قلبم را به کسي بده که از بيماري پايان ناپذير قلب رنج مي برد. خون مرا به جواني بده که تصادف کرده، تا زنده بماند و شاهد بازيهاي نوه هايش باشد کليه هايم را به کسي بده که زندگي اش وابسته به دستگاه هفتگي دياليز است.

استخوانها و عضلات و سلولها و سلسله اعصاب و هر ذره جسمم را به کودکي بده که بتواند راه برود.بعد آنچه باقي مي ماند را به خاک بسپار تا به رشدگلها کمک کند.

اگر قرار است چيزي را به خاک بسپاري بگذار اشتباهات من، ضعف هاي من و تمام پيشداوريهاي من عليه اطرافيانم باشد.

گناهم را به شيطان ببخش و روحم را به خدا بسپار.

اگر مي خواهي مرا فراموش نکني، آن را با رفتار و کلامي دلنشين که کسي به آن نياز دارد عملي کن.

اگر تمام کارهايي که خواستي انجام دهي، براي ابد زنده خواهم بود.

گوش فرا بسپار  

اين هم يک نوشته است که اسمش را گذاشتم « گوش فرا بسپار » و مي تونم بگم خط به خطش را با تمام وجودم لمس کردم و با ذره ذره وجودم حس شان کردم اين واقعيت دارد :

تمامي اين اتفاقات برام افتاده يا اگر به واقعيت شباهت ندارد در تمام وجودم رخ دادند!

دوست داشتني ام؛ باد سرد از لابه لاي شيشه اتاقم به درون مي وزد و حال عطر نمه باران بهاري، عطر تن درختان سبز پوش و عطر لباس نوي نوروز فضاي سر اتاق که اکنون بدون تو ويرانه اي هيچ نيست را به محفلي کوچک براي نوشتن سطري براي مرهم دلم تبديل کرده! و حال که سطرها براي نقش بستن در انتظار لحضه اي شنيدنند، گوش فرا بسپار!

عزيزم؛ حال که روزها از پي هم مي دوند حال که ثانيه ها پست تر از آن شده اند که بر ايمان صبر کنند، حال که همه جا پر از قوقاست ولي شهر عاري از صدايي حتي کوچک است، حال که همگان همه را بدرود گفته و با شروع بهار قصد رخت بر بستن دارند، بيا براي هم بمانيم که روزگار بسي است که وجودم را از ياد برده است، بيا تا از سطرهاي خشک شده مانده بر دفتر دلم، از صداي بي صداي امروز، شعري بسازيم تا جهانيان را فرا خوانيم براي صداقت براي دوستي و تا ابد با هم بمانيم که هيچ چيز زيباتر از با تو بودن نيست، گوش فرا بسپار!

نازنينم؛ اکنون بسي است که باران شروع به باريدن گرفته خيابان ها غرق در عزاي آسمان خود را براي همدردي نگران جلوه مي دهند. عابران از پي هم با سرهايي در گريبان تند مي گذرند و تنها صداي قطره هاي باران بر شيشه هاي نورگير خانه اي در دوردست شهر شنيده مي شود! خانه اي خالي از صدا، خالي از رنگ، خالي از تصوير، خالي از گرما، خالي از حتي لحظه اي خورشيد، خالي از عشق آري عشق اين لغت بزرگ، اين حرف سنگين اين کلمه پر معنا که هرکس آن را به گونه اي معنا مي کند، گوش فرا بسپار!

کمرم زير انوار تمسخر چشمان غريبه ها خم شده است نيست دستي تا از او بطلبم لحظه اي ياري را! مرا درياب، مرابشنو، مرا بفهم، باورم کن، ياريم کن، صدايم کن، گوش فرا بسپار که اين صدا شايد نه آخرين ندا بلکه اولين کلام نيز نيست ولي درکش کن با اين صدا بمان. آري بمان که هواي بودنت بسي است از زجر نبود.

وبلاگ آخر وبلاگي است با موضوعات ادبي که هراز گاهي مطالب روانشناسي هم چاشني آن مي شود. براي خواندن مطالب بيشتر از اين وبلاگ مي توانيد به آدرس www.jadeyenoghrey.persianblog.com

گريه

سلام دوستاي خوبي که هميشه به من سر مي زنند و عزيزاني که براي اولين بار است که به من سر مي زنند به هر حال به جاده نقره اي و نوراني ميان شب خوش آمديد. اميدوارم مطالب اين وبلاگ مورد استفاده شما عزيزان قرار بگيرد!! دفعه قبل 10 راه ( يا به قول جوجو 11 راه ) براي آرامش بيشتر مفيد هستندرو پيشنهاد کردم امروز 5 روش ديگه رو واست مي نويسم! ولي يه قولي بهم بدين اونيم اينه که هر وقت عصبي شديد منو يادتون بياد و يکي از اين روش هارو به کار ببريد اين جوري هم من احساس خوبي دارم هم اون بيچاره اي که داره از دستتون کتک ميخوره!! با اجازتون شروع کردم!!

1-   به اندازه توان و ظرفيت خود کار کنيد در اين صورت فشار کمتري بر زندگيتان احساس مي کنيد. وقتي فشار کمتر باشد آرامش بيشتر است

2-   گريه کردن هم اثرات احساسي دارد هم فيزيکي. جلو گريه خود را نگيريد. گهگاهي گريه کنيد! گريه کردن، لطيف ترين و زيباترين حرکت است و اشکها احساسات ما هستند که از چشمه قلبمان مي جوشند و در روحمان جريان ميابند و از آبشار چشمانمان سرازير مي شوند. وقتي ناراحت هستيد گريه کنيد مطمئن باشيد آرام مي شويد.

3-   به کسي که دوستش داريد و يا مي خواهيد خوشحالش کنيد گل بدهيد بهترين کار را انجام مي دهيد گل هديه اي است از طرف قلب؛ احساس و زندگي شما با گل ظريف ترين احساسات خود را يعني: عشق؛ آرامش، خوشحال، طراوت، خاطره، سبزي، تفکر، گريه و زندگي هديه دهيد. قابل توجه بعضي ها!! البته اگر تشريف آوردند.

4-   اگر مي خواهيد آرامشتان را حفظ کنيد هرگز به جلسه اي نرويد که نتيجه آن نامشخص است.

5-   بازگو کردن مشکلات خود نيمي از حل آن است. احساسات و مشکلات خود را به ديگري بگوييد تا آرامش را احساس کنيد ( البته در اينمورد شخص مورد نظر بايد قابل اطمينان باشد ).

همتون را دوست دارم...

موج ستاره در عمق سياهي موج ستاره

کناره دريا نشسته بودم و چشمم را به بي کران جايي که آسمان و اقيانوس سر به هم مي آورند، دوخته بودم منتظر کسي بودم منتظر طلوع منتظر زندگي منتظر تولد...

به آن دور دست نگاه مي کردم، نسيم بدنم را نوازش مي داد و صداي امواج روحم را به تخصير خود درآورده بود منتظر شب بودم، طلوع ماه منتظر تولد ستاره.

با خود فکر مي کردم، چقدر آسمان شب هنرمند است انگار با آمدنش قاليچه بزرگي روي دريا پهن مي کند قاليچه اي که طرحهاي رويش ستاره و حوزچه ميانش ماه است.

ماه بيرون آمد بزرگراهي جلوي پايم نهاد صدايم مي زد اما من منتظر ماه ستاره شب شب دريا و سياهي بودم نه تنها منتظر ماه.

ماه زود رفت و من را تنها گذاشت رفتم بالاي بالا، جايي که دست من به او نمي رسيد سياهي؛ دريا؛ ماه؛ شب و... دنياي من چيزي کم داشت به آن بالا دست نگاه کردم به سياهي گفتم پس ستاره کو؟ گفت از شب بپرس از او پرسيدم گفت از ماه بپرس از ماه پرسيدم گفت از دريا و از دريا پرسيدم گفت: ( درآن دوردست دنيايي وجود دارد که جاي نور است و من نمي توانم به آنجا قدم بگذارم ستاره را آنجا خواهي يافت )

چشمانم شروع به باريدن کردند ماه به دريا، دريا به شب و شب به سياهي گفت ( ابر را تنها نگذار برو وستاره را بياور )

به آن دوردست خيره شدم اضطراب تمام وجودم را فرا گرفته بود با التماس به انتهاي آسمان نگاه مي کردم. ناگهان موجي از دور برخاست با خوشحالي به چهره مهربان ماه نگاه کردم در سياهي شب از روي بزرگراهي که ماه روي دريا برايم درست کرده بود، به طرف موج ستاره حرکت کردم و خود را در آن غرق کردم تا شايد من هم در خانواده نوراني شب باشم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 28 اسفند 1389برچسب:, ] [ 10:26 ] [ Farhad ]

.: Weblog Themes By Mah Music :.

درباره وبلاگ

یک روز رسد ، غمی به اندازه کوه... یک روز رسد ، نشاط اندازه دشت... افسانه زندگی چنین است... در سایه : کوه... باید از دشت گذشت... ضمن خوش آمد گويي به تمامي عزيزاني كه به اين وبلاگ مراجعه نموده اند؛ در مورد اين وبلاگ بيشتر سعي شده است که جدیدترین مطالب و مقالات مربوط به این رشته ورزشی قرار گيرد تا از هر لحاظ مورد استفاده بازديدكنندگان محترم قرار بگيرد. در ضمن با توجه به اينكه به روز شدن اين وبلاگ سريع انجام مي پذيرد؛ از شما خواهش مي كنيم از آرشيو نيز ديدن فرماييد. نكته ي پاياني اينكه با توجه به اينكه بيشتر مقالات علمي و مطالب ديگر ،نوشته ي مدير وبلاگ مي باشد، خواهشمند است در صورت استفاده از اين مطالب ضمن كسب اجازه از مدير وبلاگ ، منبع آن را ذكر كنيد. هم اکنون منتظر نظرات و مطالب جدید شما دوستان عزیز می باشیم...
امکانات وب

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 102
بازدید کل : 72736
تعداد مطالب : 124
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 2